کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : ‌محمدحسین رحیمیان     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

یک تنه دارم درین غوغا هوایت غم نخور           سخت دلتنگم برای خـنده‌هایت غم نخور

من به دستور پیـمبـر در دفاع از رهبرم           در دل آتش شدم مشکل گشایت غم نخور


نذر یک موی تو کردم محسنم را یا علی           مجتبی؛  زینب؛ حسینم هم فدایت غم نخور

حال و روزت قاتل زهرا شده مسمار نه           با تنی مجروح می‌افتم به پایت غم نخور

جای قومی که تو را بر حیلۀ شیطان فروخت           در میان قلب زهرا هست جایت غم نخور

داده‌ام در کوچـه‌هـا من کارها یـاد حـسن           می‌شود او در نبود من عصایت غم نخور

خـم به ابرویت نیاور در شب تدفـین من           زیر تابـوت من ای شاه ولایت غم نخور

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی یا معنایی تعییر داده شد؛ کار ارزشمند حضرت زهرا بر حسب تکلیف دینی دفاع از ولایت بود نه دفاع از شوهر و یا بدهکار بودنش نسبت به امیرالمومنین در دفاع از پیامبر؛ اینگونه تعابیر ممکن است کار خدائی حضرت زهرا را کمرنگ کند.

من بجای آن همه مشکل گشائیت از رسول           در دل آتش شدم مشکل گشایت غم نخور

بیت زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد.

نذر یک موی تو کردم محسنم را یا علی           مجتبی زینب حسینِ من فدایت غم نخور

موضوع همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در جریان جسارت عمر به حضرت در منابع معتبر نیامده است لذا بهتر است بیت زیر خوانده نشود، موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

داده‌ام در کوچـه‌هـا من کارها یـاد حـسن           می‌شود او در نبود من عصایت غم نخور

مدح حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام

شاعر : سید علیرضا شفیعی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد           شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد

نه آسیه، نه حوّا و نه مریم؛ تا قیامت هم           کسی هم رتبۀ صدیـقـۀ کـبرا نخواهد شد


تو را کوثر لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو           به غیر از تو کسی تأویل اعطینا نخواهد شد

فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند:           رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد

نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه           زمین روشن بدون زهرۀ زهرا نخواهد شد

تو خورشیدی دم صبح و ستاره موقع مغرب           تو که باشی جهان مقهور ظلمت‌ها نخواهد شد

« بحق فاطمه» گفتیم بعد از ذکر « یا فاطر»           که «یافاطر» بدون «فاطمه» معنا نخواهد شد

خداوند آفرید او را برای تو که می‌دانست           کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد

علی گفتم که نام دیگر زهرای مرضیه ست           علی که شعرمن بی نام او زیبا نخواهد شد

علی که خالقـش بوده ثناگویش یقـیناً پس           مدیح گوشه چشمش هم به شعرم جا نخواهد شد

علی که نام او رمز ورود در سماوات است           بدون نام او درهای جـنّت وا نخواهد شد

دم من حیدر است و بازدم زهراست دم به دم           بدون عشق شان امروز من فردا نخواهد شد

به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشیم این است           که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد

علی از روز اول شد ابوالشیعه پس این گونه           کسی جز فاطمه مادر برای ما نخواهد شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا توان داری گدای حضرت صدیقه باش            بی‌محابا! مبتلای حضرت صدیقه باش

افضل الأعمال عالم؛ مدح این بانو بود            تا نفس داری ندای حضرت صدیقه باش


سعی کن تا محـرم کاشانۀ زهـرا شوی            مثل سلمان؛ آشنای حضرت صدیقه باش

بین این خانه اگر کوچک شوی عزت دهند            با صلابت خاک پای حضرت صدیقه باش

مادری‌ها می‌کند هر روز و شب بر شیعیان            لااقل از بچه‌های حضرت صدیقه باش

گریه‌ کن در روضه‌های سخت و جانفرسای او            با همین اشکت شفای حضرت صدیقه باش

بر حسینی‌های عـالم لطف بی‌پایان کند            پس غلام سر جدای حضرت صدیقه باش

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت           ابر بی‌لطف قنوتش برکت بارش نداشت

ظاهراً گـردانده زهـرا دسـتۀ دستاس را           باطناً دور فلک بی‌اذن او گردش نداشت


نیمِ عمرش با نبی بوده‌ست، نیمی با وصی           از ازل عمر کسی اینقدر گنجایش نداشت

بی‌نشانی خود نشان اعتراض فاطمه‌ست           مدفنش مخفی نمی‌مانده اگر رنجش نداشت

رنج او را روز اگر می‌دید می‌شد شام تار           لحظه‌ای بعد از پدر ریحانه آرامش نداشت

هر کجا که کـوچۀ بـاریک دیدم گـفـته‌ام           کاش که شهر مدینه یاغی سرکش نداشت

شانه بر گیسوی طفلان پریشان می‌کشید           دست اگر بالا می‌آمد، دست اگر لرزش نداشت

رفت یکبار از علی خواهش کند، تابوت خواست           در تمام عمر کوتاهش جز این خواهش نداشت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

 وصفِ آن‌کَس که نگُنجد به دهان فاطمه است           مدحِ آن زن که خُدا کرده بیان فاطمه است

روزِ مَحشر که خَلائِق همه حِیران هستند           آنکه بَر ماست فقط دل نگران فاطمه است


فاطمه روحِ صَلات است خُـدا می‌داند           اَشهَدُ اَنَّ عَلی؛ هم به اذان فاطمه است

چهارده قرن سَرِ حرفِ خودش مانده هنوز           مَردتر از همه مَردانِ جهان فاطمه است

دستش اُفتاد ولی دستِ عـلی بالا رفت           یارِ حیدر به همان قَدِّ کمان فاطمه است

این حُـسـینی شُدنِ ما نـظـرِ زهرا بود           دوستدارِ همۀ سیـنه زنان فاطمه است

مـادرانِ شُـهـدا فَـخـر بـه عـالـم دارنـد           مادرِ هر گُلِ بی نام و نشان فاطمه است

پَـرورش یافـتۀ دامَـنَـش آئـیـنـۀ اوست           زینبِ فاطمه، اِنگار هَمان فاطمه است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : ابراهیم لآلی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خوش آن سری که رود زیر منّت زهرا            بد آن دلی که نشد جای حضرت زهرا

برای اینکه بهشتی شود کسی کافیست            به قـدر یک سر سـوزن محـبّت زهـرا


اگـر چـه نـوکـر خـوبـی نـبـوده ام امـا            عـلی خـریـد مـرا هم به حـرمت زهرا

بـــرای آمــدن تــکــســوار آل عــلــی            قـسم دهـید خـدا را به عـصمت زهـرا

هـزار مرتبه شکرش که از ازل ما را            سـرشـته است خـداونـد رعـیت زهـرا

فـقط به خاطـر الطاف مـادری‌اش بود            اگر که شامـل ما گـشت رحـمت زهرا

رواست اینکه بـسوزد در آتش محـشر            کـسـی که هـیـچ نـدارد مــودّت زهــرا

قسم به نون و قـلـم مرسلی نشد مرسل            مگر به لـطـف عـلـی و عـنایت زهـرا

بدون شک بغل مصطفی علی می‌مُرد            اگـر نـبـود سـخـن از رسـالـت  زهــرا

برای غـربت و مظـلـومی امیر عـرب            بـریـز اشـک غـریـبـی به نـیّـت زهـرا

کــنـار در اسـدالله را زمــیـن انـداخـت            همینکه خورد به دیوار صورت زهرا

کشید آه جگـر سوزی از جگـر حـیدر            فـتـاد تـا نـظـرش بـر جـراحـت زهـرا

میان آن همه جنجال و کـشـمکش آخر            خـریـد جـان عـلـی را شـهـادت زهـرا

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دیـده آن گـاه که با اشک مـلاقـات کند            رزق گـریه طلب از مـادر سادات کند

گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست            گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کند


روز محشر که همه دیده گریان دارند            نـوکـر فـاطـمه آن روز مـبـاهـات کند

می‌زنـد از قـفـس عـالم خـاکی بیـرون            هرکه با سیـنه زنی سیـر سماوات کند

یا علی گـفـتم و با منکر زهـرا گـفـتم:            بـرود تـوبـه کـند تـرک عـبـادات کـند

این چه سری‌ست که در بضعة منّی جاری‌ست            که جهان حیرت از این کشف و کرامات کند

وصف نور تو نه در حدّ زبان بشر است            که خـدای تو فـقـط قـدر تو اثـبات کند

آه و افسوس که این قوم نشد بعد رسول            حرمت اشک تو را خوب مراعات کند

زخم پهلوی تو با قلب علی کاری کرد            سالها گریه بر این عمق جراحات کند

آنکه سیلی به تو زد هیزم دوزخ باشد            همه شب تا به سحر گرچه مناجات کند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت ها بصورت زیر آمده است که احتمالا غلط تایپی است لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

آه و افسوس که این قوم نشد بعد رسول            حرمت اشک تو ار خوب مراعات کند

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مسعود یوسف پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

جهان بدون تو ای آفـتـاب عـالـم تاب!            به کورِ تشنه شبیه است در کویرِ سراب

تو کوثر آمدِ لـطـفی، از ابتدای حـیات            بشر به خیر تو محتاج، چون گیاه به آب


به آستـانـۀ فـهـم تـو ای سـریـرۀ قـدر!            نمی‌رسـد مـگـر انـدیـشـۀ اولـوالابـاب

تمام عمر به دنبال وصف ذات تو بود            نیافت واژۀ در شأن، ذهنِ مضمون یاب

دری خدا به مقامت گشود، لفـظ کـثیر            به باب کثرت اگر رفته، هست از این باب

تو را به اسم نشاید صدا زدن، هرچند            شکسته است کمر، بارِ وصفت از القاب

تو در مثل شب قدری، ندیده هیچ زمان            شبی شبیه تو را چشم روزگار به خواب

تو آن ستارۀ صبحی که چشم شب زدگان            ندیـده‌انـد هـنوزت به جهـدِ اسطـرلاب

چـه مُـهـرها که به نـام تـورّم آمـده‌انـد            به پای تو بنـشانـند بوسه در مـحـراب

بر آن دو دست تو گلبوسه زد رسول، دو دست            که عکس باغ جنان را گرفته‌اند به قاب

به احـتـرام تو باید تـمام قـد برخواست            که سیـرۀ نـبـوی می‌کند چـنین ایجـاب

تو کیستی؟ که هم انسیه‌ای و هم حورا            تو کیستی؟ نرسد این سوال ها به جواب

یهـودی از نفـس چـادرت مسلـمان شد            مسیحه ایست که او را صدا زنند: حجاب

به دست توست تمام امور، از این روست            اگر تو را “أمَـهُ الله” کـرده‌انـد خـطاب

قسم به خاک رهت دیدنی‌ست در محشر            زبان گشودنِ هفت آسمان به؛ کُنتُ تراب

سوار نـاقه‌ای از نـور می‌رسی، گویی            که آفتابِ قیامت تو را شده ست رکاب

دخـیل بـسـتۀ أهـدابِ مِـرطِ  فـاطـمه‌ایم            بهشت می‌دمد از رشته‌های آن جلباب

بهـشـت گـفـتم و دیـدم بر آستان درش            شـرار کـیـنۀ ابـلـیـسیان گرفـته شـتاب

بهشت، روضۀ جانسوز توست، آنجا که            ملک بر آتش دل ریخت لحظه لحظه شراب

غم تو ای شبِ قدر! آن قَدَر که سنگین بود            خـمـیده شد سر دفـن شبـانه‌ات مهـتاب

بگـو کجای فـلک دفـن کـرده‌اند تو را            که چرخ می‌زند اینگونه صبح و شام‌ سحاب

مرا ز هُـرم جـهـنم رهـانـده آتـش غـم            دل من است که پیش از عذاب دیده عذاب

مگرد طاعتِ سرخوش! پیِ بهشت خدا            بهـشت سـوخـتـۀ اهـل بیت را دریـاب

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : روح الله نوروزی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

گـفـتند که تو حِصن حَصینی بی‌بی            مانـنــد عـلـی تــو بهـترینــی بی‌بی

بی‌تــو ضــربان قـلـب عـالـم نزنــد            پـس قـلـب تـپــنـدۀ زمـیـنـی بـی‌بـی


**************************

سر منـشاء خـیـر و برکاتــی زهرا            بـانــیِّ تــمـام هَــیَــئــــاتــی زهــرا

با دسـت تو کـربـلای ما امـضا شد            تو بـرگ بــرات عــتـبـاتـی زهــرا

**************************

در ظلمت شب قـرص قـمـر می‌آید            از جـادۀ روشــن ســحـــر مـی‌آیــد

بی‌بی به خـدا منتـقـمت یک جـمعه            بــا سیـصد و سیـزده نــفـر مـی‌آیـد

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

این خانه را خراب مکن بر سرم مریز            غمگین ترین مریض، علی را بهم مریز

این قـدر وقتِ شانه پَـرت را تکان مده            پلکِ تو کافی است سرت را تکان مده


امشب چقدر حال و هوایت عوض شده            تقصیر سرفه است صدایت عوض شده

آئیـنۀ ترک ترک از سنگِ غـم، مـریز            خـانوم من عـزیز عـلـی را بهـم مریز

دیـدی چگـونه زنـدگی‌ام را بـهـم زدند            دیـدم تو را چگـونه همه پشتِ‌ هم زدند

قـلـبم کـنـارِ تـوست ولی تـیـر می‌کـشد            این چند وقـت پشتِ عـلی تـیر می‌کشد

باشد قـبول چـهـرۀ خـود را نـشان مده            گهواره خالی است عـزیزم تکـان مـده

ای خـون تازه اینهمه در هر قدم مریز            ای سـرفۀ غـلـیـظ عـلـی را بهـم مریز

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نهان ز من ز چه رو، روی نیلفام کنی؟            ز چیست روز مرا، تیره‌تر ز شام کنی؟

درِ بهـشت کـنی بـاز و زود می‌بـنـدی            چه می‌شود نگـه نـیـمه را تـمـام کنی؟


از آن لبی که ز من خواهشی نکرده، بخند            بخند؛ ورنه به من خنده را حـرام کنی

شنـیـده‌ای که جـواب سـلام من نـدهـند            چه کار با دو جهان؟ گر تو یک سلام کنی!

نـماز نافـله خـواندی، ولی قـیام نداشت            چرا به حرمت من، این ‌همه قـیام کنی

رخ تو آیـنـۀ صبح و آفـتاب عـلـی‌ست            چو آفـتاب چـرا مـیـل روی بـام کـنی؟

به شوق دیدن تو دیده خواستم؛ زین پس            نـصـیـب دیـدۀ مـن گـریـۀ مــدام کـنـی

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌تاب حـیـدریم و پـریـشان فـاطمه            غـم می‌خوریم با غم طـفلان فاطمه

مثـل کـویـر تـشـنۀ بـاران نـدیـده‌ایم            چـشم انـتـظار رحمت باران فاطمه


او جـلـوۀ تـمـام قَـدِ نور خالق است            خـورشـید و مـاه آیـنه داران فـاطمه

قرآن فقط به خاطر کوثر نزول کرد            شأن نزول خاکیِ قـرآنِ،« فـاطـمه»

روح الامین سه مرتبه در روز می‌شود            با بـاقـی مـلائـکه مـهـمـان فـاطـمـه

قربانِ آن رسول خدایی که می‌رود            هر صبح و ظهر و شام به قربان فاطمه

از برکت توسل رهبر به مادر است            این خاک پاک اگر شده ایران فاطمه

طبق حدیث قُـدسی لولاک، در ازل            ما را خـدا نوشـتـه مسلـمان فـاطمه

ما بچـه‌های مـادر پهـلو شکـسته‌ایم            نانی نخـورده‌ایم به جـز نـانِ فاطمه

فـضّه برای مـادرمـان کار می‌کـنـد            زن‌هـای ما کـنـیزِ کـنـیـزان فـاطمه

تسبیحِ«فاطمه» همه ایمانِ«مرتضی»            تسبیحِ «مرتضی» همه ایمانِ «فاطمه»

گرچه تمام هستیِ هستی از آن اوست            هستیِّ” مرتضی شده از آن فاطمه

در اصل گریه بر غم مولا نموده است            هر گریه کن اگر شده گریان فاطمه

زانوی غم بغل نکن ای شاه لو کَشَف            قدری بخند حیدر من..، جانِ فاطمه

پهلوی من شکسته ولی دردم این شده            دردت زیاد تر شده، درمـان فاطمه

از بس که گریه کرده لبش خشک شد حسین            قـربان تـشنه کـامیِ عـطشان فاطمه

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از ظـلـم مـردمـان دیـاری که داشـتـم            از دست رفت دار و نداری که داشتم

نه سال با تو بودم و یک عمر با نبی            یادش به خـیر ایل و تباری که داشتم


نه سال با تو آب در این دل تکان نخورد            رفـتی و رفت با تو قراری که داشتم

جای علی شکست قد تو، مرا ببخش            افـتاد روی دوش تو بـاری که داشتم

پـامـال گـرگـهـای خـزانـی شهـر شد            در پشت درب خانه، بهاری که داشتم

دیـدم تو را زدنـد ولی آن مـیـان مـرا            شرمنـده تو کرد حـصاری که داشـتم

من فکر می‌کنم که همان بازوی کبود            از من گرفت فاطمه! یاری که داشتم

امـروز تـازه در پـی تـشـیـیـع آمـدنـد            آتـش زدنـد بـر دل زاری که داشـتـم

یک روز پـا به کـربـبلا بـاز می‌کـند            از هـیـزم مـدیـنه شـراری که داشـتم

: امتیاز

مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

گذشت عمر و نشد جز فراق قسمتِ من            خزان رسید و به سر شد بهارِ حسرتِ من

سـپرده‌ام به صَبـا سـویت آوَرَد خـبرم            دمِ سحر که گـذشت از کنارِ تربتِ من


مـتاعِ مـور کجـا و سـرای سـلـطـانی!            نگـاهِ توست که بالا کشانده قـیمتِ من

صدای سوختن از هر طرف به گوش آید            زِ بس که شعله‌ور است این درونِ خلوتِ من

مـقامِ بوسۀ من شُد طنابِ خیمۀ دوست            همین بس است به دنیا برای عزّتِ من

صفِ زیارتِ رویت چه قدر طولانی ست            نمی‌شود به گَـمانم، وصال، نـوبتِ من

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حمید رحیمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ســلام ســورۀ صبـر سـلالـۀ ســادات            سلام ای حرمت باب رحمت و حاجات
تبرک است خاکی که خورده بر کف پات            به شأنت آسیه، اُمُّ المسیح و هاجر مات


ملـیکه‌ای و تو مالک به ملک دلهایی
عـلی‌ست شیر خـدا و تو شیر مولایی

تو بعـد مـادر خود برتـرین زنی بانو            مثال شأن و شکـوه و شجاعـتت ماکو
تو عالمی به عـلوم عـوالم از هر سو            به پای حـلم تو یعـقـوب هم زده زانو

قسم به مرقد پاکت که نوکرت هـستیم
دخـیل دل به ضریح دمشتـقـتان بستیم

غـبـار گوشـۀ صحن تو کـیـمـیـا باشد            شهــیـد راه تـو مـا فـوق اولـیـا بـاشـد
دم گـدای شـمـا هـم گـره گـشـا بـاشـد            من عاشقـت نه، خدا عاشق شما باشد

به خـاک های پَـر چـادر شما سوگـنـد
که جز غلامی تو نیست شغل ارزشمند

عـفـیـفـه عـالـمه با اقـتـدار و ایـمـانی            تو پـیـشـوای تـمـام زنـان و مـردانـی
زنـی ولی بـخـدا شیـر مـرد مـیـدانـی            شبـیه حـیـدر و زهـرا تو فوق انسانی

به حجب فاطمه‌ای و شجاعتت حـیدر
شبـیـه تو نـتـوان یافت زیـنـبـی دیگر

: امتیاز
نقد و بررسی

ماکو : این کلمه عربی است و به معنی « نیست » می باشد.

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

شروع می‌شود این شعر تازه با زینب            مگر که گوشه چشمی کند به ما زینب
هـزار فـاطـمـه گـفـتـم هـزار تـا زینب            سـلام حـضـرت بـانـو سـلام یـا زیـنب


بـه غـیـر تو ز تـمـامی خلق دل کـنـدیم
به چـادر تو هـمیـشه دخـیـل می‌بـنـدیـم

حـیـا به پـاکی تو اقـتـدا مـکـرر داشت            علی به یمن تو در خانه‌اش دو کوثر داشت
خوشا بحال حسینی که چون تو خواهر داشت            و با تو فـاطـمه آئـیـنه در برابر داشت

می‌آیـد از گـل سـجـادۀ تـو عـطـر خـدا
فــدای نـافـلـه‌هـایـت عــقــیــلـۀ طــاهـا

اراده کرد خدا تا به عـشـق جـان بدهد            به خاک سـرد زمـیـن نور آسمان بدهد
تـو را نـشـان تـمـام پـیـمـبــران بــدهـد            که پیـش صبر شما صبر امتحـان بدهد

به آستان شما کوه سـجـده خـواهـد کرد
و هر مجاهد نستـوه سجده خواهد کرد

تو آمدی و کس و کار من شدی بی بی            میان حـادثـه‌هـا شـیـر زن شدی بی بی
شبـیـه مـادر خود ممتحـن شدی بی بی            کـسای روی سر پـنج تن شـدی بی بی

همیـشـه ذکر لب اهل بیت نام شماست
منم غلام کسی که خودش غلام شماست

ظهـور عـزّت پـروردگـار خـطـبـۀ تـو            کلاس صبـر، کلاس وقـار خـطـبـۀ تو
قـرار داده به هر بـی‌قـرار خـطـبـۀ تو            دمی شد از دودم ذوالـفـقـار خـطبـۀ تو

کشانده‌ای تو به حـیرت همه نظرها را
زبـان سـرخ تو بر بـاد داده سـرهـا را

پـنـاه امـت پـیـغـمـبـر اسـت چـادرتـان            زمان وحـشت ما سنگر است چادرتان
یقین که فاتح صد خـیـبراست چادرتان            و سایـبان وسط محـشر است چادرتان

ندیـده مردی دوران به مـردی این زن
که رفته است به جنگ عقیده با دشمن

اگرچه رنـج و بـلا دیـد جـا نـزد اصلا            به راه عـاشـقی‌اش پـشت پا نزد اصلا
به جز حسین کسی را صدا نزد اصلا            و دست رد بـه غـم کـربـلا نـزد اصلا

درست مثل عـلی در نبردها غوغاست
شجاعتش بخدا چون شجاعت زهراست

عـقـیله بود ولی در حصار غربت بود            هجوم درد به قـلـبش ورای طاقت بود
همیشه سهمیه‌اش از جهان مصیبت بود            دلش شکـسته گـودال بود و غارت بود

نرفـته است ز یـادش هـجـوم سر نیـزه
سری که ذبح شد از پشت و رفت بر نیزه

: امتیاز
نقد و بررسی

بند آخر این شعر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالبش کلاً حذف شد

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

تا خودِ صبح از سرور عشق، بیداریم ما            ما لبِ پیـمانـه‌ایم از بـاده سرشـاریم ما

هُرم خورشید آمد و میخانه را تبخیر کرد            پس شبـیه ابـر، در پیـمانه می‌بـاریم ما


ما سیاهی لشکر عشقِ حسین و زینبیم            مفـتخـر هـستـیم که گـرمی بـازاریم ما

ثروت اصلی ماها خاک پای زینب است            تربتش اعلاست؛ پس دیگر چه کم داریم ما؟!

در حقـیقـت شاه، اما در لـباس نوکریم            ظاهـراً سـرباز، اما کهـنه سـرداریم ما

ما فـدایی‌های اربـابـیم و بانـوی دمشق
گَردِ راه زینـبـیم و زیر جاروی دمشق

ما همه دلدادۀ عشقیم و دلبر زینب است            هرچه که از عشق گفته می‌شود در زینب است
در بیان وصف او اعجاز، کم می‌آورد            آنکه باشد رتبه‌اش مافوق باور زینب است
اولین و بهترین شخصی که می‌آید به ذهن            در زمان گفتن معنای «خواهر» زینب است
خطبه که می‌خواند، پرسیدند از خود کوفیان            زینب کبراست حیدر؛ یا که حیدر زینب است؟!
عاشق و معشوق یک روحند، اما در دو جسم            او حسین است و حسینش هم سراسر زینب است

بر لب ما نوحه خـوان‌ها معنی دَم آمده
شور می‌گیریم، چون شور محرم آمده

آمده از عرش، جانان حسن؛ جان حسین            آنکه بیمار حسن هست و پریشان حسین
پنج تن را حق خلاصه کرده در یک شیر زن            پس تمام عشق، آمد روی دامان حسین
وحی نازل شد میان رحل آغوش حسین            آیه‌ای از کـوثـر آمـد بیـن قـرآن حسین
گر چه در آغوشِ یارش گریه‌اش بند آمده            هست اما تا هـمیـشه ابرِ بـاران حسین
با برادر گفت که من آمدم غصه نخور!            حرف می‌زد چشمِ او با چشم گریان حسین

اولـین دیـدار اینـجـا بـود، امـا آخـرش
بود در گودال، آنجا که جدا می‌شد سرش

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : ابراهیم زمانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

از آن روزی که این زیبنده زینب نام می‌گیرد          فقط از چشم‌هایِ یک نفر الهام می‌گیرد

محمّد نه، علی نه، فاطمه نه، مجتبی هم نه          فقط پروانه در آغوشِ گُل آرام می‌گیرد


گـلستانِ علی با او شمیمِ دیگری دارد          شقایق دارد از چشمانِ لاله جام می‌گیرد

علی می‌بوسد از پیشانی‌اش آیاتِ کوثر را          علی در آیِنه« تکبیرة الاحرام » می‌گیرد

روایت می‌کند « الجارُ ثُمَّ الدّار» را باران          که چترِ مهربانی بر سرِ ایتام می‌گیرد

دلِ خونِ حسن با خنده‌اش آرام خواهد شد          کرامت از کنارِ نـامِ او اکرام می‌گیرد

یقین دارم کلیدِ کربلا در دستهایِ اوست          که در این راه زینب اختیارِ تام می‌گیرد

نمازِ سرخِ عاشورا پس از هفتاد و دو رکعت          فقط با سجده‌هایِ سبزِ او فرجام می‌گیرد

گلی که خنده‌هایش را ندیده دیدۀ خورشید          حجاب از خارِ صحرا هم شباهنگام می‌گیرد

اگر روضه بخواند خیزران هم اشک می‌ریزد          اگر زینب بخواهد معجزه انجام می‌گیرد

شکوهش می‌کند خم قامتِ گلدستده‌ها را هم          به زیرِ گامِ او ویرانه استحکام می‌گیرد

چراغِ خطبه‌هایش ظلمِ شب را کور خواهد کرد          چنان که صبحِ صادق انتقام از شام می‌گیرد

خبر در امتدادِ چشم‌هایش می‌رسد از راه          می‌آید ننگ را از دامنِ اسلام می‌گیرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خروشِ اشکهایش می‌کند خون قلبِ محمِل را          و از پیشانی‌اش شعرِ حماسی وام می‌گیرد

بیت زیر در تمام سایت ها بصورت زیر آمده است که احتمالا اشتباه تایپی است لذا جهت رفع نقص تغییر داده و اصلاح شد.

دلِ خونِ حسن با خنده‌اش آرام خواهد شد          کرامت از کارِ نـامِ او اکرام می‌گیرد

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

خـانـۀ فــاطـمـه امـروز تـمـاشــا دارد            تــحـفـه‌ای از طـرف عـالـم بـالا دارد
سجدۀ شکر علی دارد و این؛ جا دارد            پس از این خون خدا زینب کبرا دارد


کـوثـر جان نـبـی کـوثـر دیـگـر آورد
هـمـسر شیـر خـدا فاطمه دخـتر آورد

رونق خانۀ زهراست سر و جان به فداش            اولین دختر مولاست سر و جان به فداش
کوثر دوم دنیاست سر و جان به فداش            شاهد غربت باباست سر و جان به فداش

اسـوۀ صبـر و وفـا دخـتـر زهـرا آمـد
مـژده ای اهـل ولا زیـنب کـبـری آمد

این که ویرانۀ دلها ز غمش آباد است            این که هاجر به کنیزیِ درش دلشاد است
این که آیینۀ زهـرا و عـلی بنیاد است            این که در صبر و وفا بر همگان استاد است

این که زینِ اَب و هم قافلۀ پنج تن است
شافع روز جزایِ من و امثال من است

هاجر و آسیه، حوّا همگی خاک درش            علی و فاطمه محو رخِ همچون قمرش
کفـو زهرا بود و هاشمیان گرد سرش            او علمدار حسین است و حسین در نظرش

از ولادت هـمه دم پـشتِ بـرادر بـوده
ذوالـفـقـار سخـنـش حـیـدرِ دیگر بوده

صـدف آل کـسـا حـضـرت زینب آمـد            دخـتر شـیر خـدا حـضرت زیـنب آمد
گـهـر آل عــبـا حـضـرت زیـنـب آمـد            قـاصـد کـربـبـلا حـضـرت زیـنب آمد

از ســفــر آمــده و داغ بــــرادر دارد
با خود هفتاد و دو تا نامۀ بی‌سر دارد

تو پرستاری و عالم همه بیمار تو شد            مـا گرفـتار تو اربـاب گـرفـتار تو شد
یوسف فـاطمه راهی سرِ بازار تو شد            نام دین مانده اگر مانده از ایثار تو شد

ما مسلـمان شدۀ هـمّـت و ایـثـار توأیم
از ازل تا به ابـد جـمله بدهکـار توأیم

خاطرت جـمع کـنار حرمت ما هستیم            جان نـثـار تو و ذریـۀ زهـرا هـسـتـیم
این عجب نیست که ما شیعۀ مولا هستیم            دست داعش نرسد بر حرمت تا هستیم

نه فـقـط بهـر بـقـایِ حـرمت سربازیم
وسـط خاک بـقـیع پنج حـرم می‌سازیم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با آیات قرآن در جایگاه ویژۀ حضرت مریم تغییر داده شد

این که ویرانۀ دلها ز غمش آباد است            این که مریم به کنیزیِ درش دلشاد است

مریم و هاجر و آسیه همه خاک درش            علی و فاطمه محو رخِ همچون قمرش

مدح حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : جعفر ابوالفتحی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل

هرکه به هر جا رسد از کرم زینب است           بوی خـوش کربلا از حـرم زینب است

طیّ زمان‌ها نرفت یک اثر از پرچمش           ملک سلیمان که نیست، این علم زینب است


آنچه به عرش خدا حک شده با خط عشق           نام متـین و خوش و محترم زینب است

جن و ملک نوکرش، طائر در محورش           شیعۀ اثـنی عـشر، هم قـسم زینب است

ظهـر عـطش، قـتـلگاه، آه، نوایی رسید           حضرت ارباب، خود، محتشم زینب است

روضه بخوان روضه‌خوان روضۀ قدّ کمان           اوج همین روضه‌ها قـد خم زینب است

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مرضیۀ عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خورشیدِ عرش و أرض و‌ سما آفریده شد            عـشـقِ خـدا و شـیـرِخـدا آفـریـده شـد

اسـطــورهٔ نـجـابـت و دردانــهٔ وقــار            مـحــبــوبـهٔ تــمـام نـمـا آفــریــده شـد


از اقـتـدارِ چـادر او کـعـبه شرم کرد            آئـیـنـه دارِ حُجـب و حـیا آفـریـده شد

بر دستهـای عـالـمِ بـالا نگـین نشست            دُرّ رکــابِ آل کـــســا آفــریــده شـــد

زینب رسید و پـشتِ درِ خـانـهٔ عـلـی            گـرد آمـدیـم و خـیـلِ گـدا آفـریـده شد

جانم فـدایِ سـورهٔ وٱلعـصرِ فـاطـمـه            بسکـه صبـور بود… بلا آفـریـده شد

ذکر قـنـوتِ نافـلـه‌اش «یاحسین» بود            اصـلا بـرایِ کـرب وبـلا آفـریـده شد

سر را به سجده داشت به همراهِ کائنات            بر تـربتی که محـضِ شِفا آفریده شد!

: امتیاز